noor ostad
besmelah
کاربرمهمان خوش آمدید عضویت
English

پرسش و پاسخ | صفحه 5

۲۱۶
۱۰۱۶
پ

سپاس

25
سلامم را به ظاهر از فرسنگها فاصله ولی به نزدیکی عنایات شما بر دل هر شاگرد وبه عظمت درسهایتان تقدیم میکنم باشد که بپذیرید. که به واقع هر دفتری برداشتم پر از گوهر بود و هرگاه که شایسته بودم آن گوهرها رهایم نمی گرد و با اینکه شاید قبلا خوانده بودم ولی جلوه ای نو داشت و هرگاه بی لیاقت بودم راهم نمی داد که درواقع تو خودحجاب خودی حافظ ازمیان برخیز. استاد خوبم شاید عمرم کفاف ندهد که مقام شما را بدانم و شما را بشناسم و عظمت درسها را بفهمم ولی میدانم هر روز که از این عمر میگذرد با این مکتب پرازنور آشناتر می شوم و در هر مجلس و میهمانی که رنگ علم و حقیقت در آن نباشد قرارمی گیرم خسته می شوم یعنی ذره ای اهل تمیز شدیم تا حق از باطل را بیایبم و یافتم دنیای ما با آنها متفاوت شده در حالیکه قبلا ما هم گونه آنها بودیم و اینها همه از زحمات شماست چند روز پیش کنار مرقد ملا محسن فیض اعلی ا... مقامه رفتم و به یاد شما و صحابه بودم و آنجا احساس آرامش نمودم چون آشنا دیدم خداوند منان را از این همه نعمت (البته هنوز در لفظ) سپاسگزارم مدیون الطاف ائمه اطهارم و شرمنده الطاف استادی حکیم و مهربان
گرمابدری از تهران
تاریخ : ۰۴ شهريور ۱۳۹۲
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۱۰ شهريور ۱۳۹۲
با سلام، متن ارسالی شما خدمت معظم له قرائت گردید. موفق باشید.
پ

سپاس از برگزاری مجالس پر شکوه ماه مبارک رمضان

26
با سلام حضورمحترم استاد موسوی و با آرزوی سلامت برای شما و خانواده محترم خوشا به حال صحابه ای که همراه شما در کبودان هستند و در این ایام با حضور شما به درس مشغول می باشند ما در این روزهای گذشته از ماه رمضان مباحث عالی و بی نظیری از نوارهای شما آموختیم و شگفتیهایی از آیه ظهر فساد فی بر و بحر را یافتیم که در هیچ جا ندیده و نشنیده بودم در این روزها از خدا می خواهم که به من لیاقت ادامه حضوردردروس گرانقدر شما و توان قدردانی از شما و عمل به سخنان با ارزش شما را عنایت فرماید.
ایروانی از تهران
تاریخ : ۰۶ مرداد ۱۳۹۲
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۱۲ مرداد ۱۳۹۲
با سلام، متن ارسالی شما خدمت معظم له قرائت گردید. با تشکر. موفق باشید.
پ

سپاس

27
سلام خدمت استاد بزرگوار و فرزانه . بنده مطلب آیت الله بروجردی و جاپلقی رو که الان خواندم بسیار منقلب شدم و چشمانم خیس شد. موضوع این هست که شما هم بر گردن من حقی دارید که باید به خاطرش حتما از شما حلالیت بخواهم و خواندن تصادفی این مطلب باعث شد تا یادم بیاید.داستان از این قرار است که روزی خدمت استاد بودم و از ناخوشی ریه های ایشون اطلاع نداشتم، ایشون برای پسر من دعا کردن و با حرکت دست اشاره دادن که سریع دور بشیم. من از حرکت دست ایشون خیلی ناراحت شدم. فردا ظهرش که روز تاسوعا بود داستان ناراحتیم رو برای یکی از دوستان گفتم، البته خدا شاهد است که بدگویی نکردم فقط گفتم که از حرکت دست استاد ناراحت شدم.ب عد از اون یکی از شاگردان استاد برایم موضوع رو روشن کرد. من اون ماجرا رو فراموش کرده بودم و الان با خوندن این داستان تلنگری بهم زده شد که خدا میدونه تا خود استاد نگن که حلالم کرده اند آروم نمیشم. امیدوارم که از سر تقصیر این بنده ی گنهکار خدا بگذرید و بنده رو حلال کنید.
م. قنبریان از تهران
تاریخ : ۱۷ فروردين ۱۳۹۲
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۲۲ دى ۱۳۹۲
با سلام مطلب ارسالی شما خدمت معظم له قرائت شد. حضرت استاد رضایت خودشان را اعلام کردند ولی برای آگاهی شما و دیگر بازدید کنندگان سایت قضیه‌ای را از بیان حضرت استاد خدمتتان ارائه می‌کنیم: بسمه‌تعالی بخشی از تدریس معظم‌له در ذیل سورة مبارکة نبأ و تجسم اعمال خدمتتان ارائه می‌شود: …کسی می‌آید در پشت سر یا در غیبت حسن نامی غیبت می‌کند. حالا او هر که می‌خواهد باشد. می‌خواهد فامیلش باشد، می‌خواهد همسایه‌اش باشد، می‌خواهد همکارش باشد، می‌خواهد غیر باشد. پشت سر او غیبت کرد، از او بد گفت، خوب می‌خواهد توبه کند یعنی بگوید من بد کردم، کارم درست نبود، متوجه شد که باید توبه کند، چگونه باید توبه کند؟ (فیلسوف متأله حضرت استاد سید علی موسوی خطاب به شاگردان می‌فرمایند: این گفته‌های مذهبی واجب‌اند که بیان کنیم اما با کمال تأسف رغبت‌ها کم است در حالی که باید نسبت به امور موضوع مذهب خیلی حساس‌تر و بیدار‌تر باشند. هنوز من ریشة آن را نتوانستم پیدا کنم. آیا این از عدم لیاقت انسان است؟ (چون انسانی که واقعاً لیاقت ندارد باید توبه کند اما بی‌تفاوت رد می‌شود) یا از غذایی هست که این انسان خورده به او اثر می‌گذارد یا محیطی که دارد زندگی می‌کند. کسی غیبت یک کسی را کرد می‌خواهد توبه کند چگونه باید توبه کند؟ آیا بگوید استغفرالله؟! خدایا ما را بیامرز بد کردیم پشت سر خواهر زاده‌‌، برادر زاده، عمو، عمه‌ یا همسایه‌مان بد گفتیم؟ یا باید موضوع را به‌گونه‌ای دیگر حل کند؟ روزی با استاد شهید مطهری در دانشکده‌ الهیات بودیم. به ایشان گفتم یک قضیه نویی که خیلی زنده باشد دارید بیان کنید؟ من هم یک تکه‌ای دارم از یک سفری برای شما بیان می‌کنم. گفتند: بله. در قم در مجلسی بودیم چند تا از آقایان بودند از مرحوم آقای حجت ـ که البته خیلی قبل از انقلاب ایشان رحلت فرموده‌اند- یک چند نفر غیبت کردند. (چون حضرت آیت الله حجت استادشان بوده. اگر کسی دینش قوی باشد باید درست عمل کند! مرحوم آیت الله حجت از اولیاء‌الله بودند. ایشان کسی بودند که در حال جان دادن اطرافیانشان می‌دیدند یک حالت خاص دارد... تا یک مرتبه صدای مؤذن بلند شد: الله اکبر الله اکبر...، اشهد ان لا اله الا الله...، اشهد ان محمداً رسول الله...، تا که مؤذن گفت: اشهد ان علیاً ولی الله، آقا فرمودند: «لبیک یا مولا» و جان دادند!) استاد مطهری فرمودند که ما شبی در مجلسی بودیم دیدیم از شخص ایشان که استاد من بودند جمله‌ای بیان شد که احتمالا حکم غیبت داشت تمام بدن من به لرزه آمد و از جا برخاستم نتوانستم خودم را کنترل کنم. حرکت کردم رفتم منزل و گفتم که می‌خواهم بروم منزل حضرت آیت الله حجت و اگر نبودند می‌روم تهران. وقتی به درب منزلشان رسیدم به من گفتند آقا حالشان به هم خورده ایشان را به تهران بردند. ما آدرس گرفتیم .و حرکت کردیم. با خودم فکر می‌کردم: حق دارم شام بخورم؟! به این نتیجه رسیدم که چون از استادم بد گفته‌اند حق غذا خوردن ندارم تا بروم موضوع را حل کنم. ساعت دوازده و نیم شب شده بود! یک وانتی آمد یک مبلغ پول دادم سوار شدم و اذان صبح به تهران رسیدم. خوب حالا غذا نخوردم دیگر وقت نماز صبح هم هست گفتم بروم نماز ... (چون نظرتان باشد اگر شما استادی داشته باشید کسی از آن استاد غیبت کند تا حلش نکنید نمی‌توانید نه نماز بخوانید نه غذا بخورید. این دستور دین است. نظرتان باشد.) گفت: من رفتم در خانه‌ای که حضرت آیت الله حجت بودند در زدم گفتم من مطهری هستم. گفتند: چه کار داری؟ گفتم: می‌خواهم آقا را ببینم یک موضوع است باید طرح کنم. گفتند: آقا حالشان منقلب است تا نزدیک ظهر نمی‌توانید ایشان را ببینید. برگشتم رفتم دیدم نمازم دارد قضا می‌شود. رفتم نماز صبحم را خواندم ولی غذا نخوردم گرسنه ماندم یکی دو ساعت به ظهر مانده بود خسته و ناراحت بودم! رفتم به محل ایشان و در زدم اجازه دادند و به خدمت آقا رفتم. دیدم آقا حالشان دگرگون است. سلام کردم و گفتم: آقا، من دیشب جلسه‌ای بودم چنین و چنان گفته شد آمدم به محضر شما که توبه کنم و رضایت بگیرم. آقا مرا بخشیدید یا نه؟ فرمودند: بلی. سپس در ادامه فرمودند: اولاً من که برای خودم کار نمی‌کنم من برای امام زمان کار می‌کنم! آنچه گفته‌اند و به من توهین کرده‌اند من مطرح نیستم امام زمان مطرح است! طی مقدماتی خواستم برگردم آقا فرمودند: آشیخ مرتضی بیا یک چیزی به تو بگویم آن این است که: من از شما راضی‌ام از آن‌ها هم که غیبت کرده‌اند راضی‌ام ولی هر کس که غیبت استادش را بکند نه از عمرش و نه از علمی که از آن استاد گرفته بهره خواهد گرفت! این را بدان و برو! گفت: بعد که آرام شدم رفتم یک لقمه غذا خوردم. پس حساب توبه این است نه اینکه فقط «استغفر الله ربی...» بگوید! آمده آبروی بندة خدایی را برده بعد می‌گوید خدایا مرا ببخش! چرا خدا بیامرزد؟! باید برود ریشة‌ آن نسبتی که به این شخص داده آن را بسوزاند بعد بگوید «استغفر الله ربی و اتوب الیه». مال مردم را خورده و آمده به دیگران تکبر می‌کند! آبروی کسی را ریخته بعد می‌گوید «خدایا مرا بیامرز!» این درست نیست. باید برود ریشه را نابود بکند بعد بگوید خدایا مرا بیامرز. پس شما تا زنده هستید اولاً ان‌شاءالله غیبت نکنید اگر هم یک وقتی بشر است پیش می‌آید، ولی به فوری بروید ریشه را نابود کنید. مثلاً در جلوی دو نفر پنج نفر اگر شما در زمان خاصی از کسی بد گفتید یا شنیدید، بروید جلوی آن پنج نفر بگویید من بد کردم اشتباه کردم و بعد استغفار کنید و از خدا طلب توبه کنید.
پ

سپاس

28
«بسمه تعالی» در بلاد کویر درونمان گم شده‌ای بودیم که نه نوری می‌دیدیم، نه صفایی. بهارانی آمد و رفت اما هر روز شدت عطش درونمان فزونی می‌یافت آنجا که دیگر ‌رو به هلاک شدن بودیم نوای جانبخش استاد گوش جانمان را زنده کرد و شکوفه‌های امید را بر گلستان دلمان شکوفا نمود، هر چند که از حقیقت این نوا چیزی نفهمیدیم و هنوز هم جانش را نمی‌یابیم و امروز که به نام اول فروردین و آغازین بهاران است در برابر فیاض دلی زانو زدیم که به یقین نور وجود و جانش در همه فضا متلألؤ است ولی وا أسفا بر ما که آنقدر دریای وجود و جانمان با تارهای عنکبوت تنیده شده که گویا درب غار وجودمان با سنگ‌های سنگین بسته شده و نمی‌توانیم فیاضیت نور فیاض را بگیریم. چنانی که از ماه پرسیدند: چرا گاهی نورت کم و گاهی زیاد است؟ گفت: اگر من یک مقدار از رخم را تسلیم خورشید کنم کم نور می‌گیرم و اگر تمام رخم را تسلیم خورشید کنم نورم بیشتر می‌شود و عین او می‌شود، آری ما هم اقرار می‌کنیم که به این وادی راهمان دادند و شمس آنچه نهایت نورش بود به بلاد کویر درونمان تاباند اما انگار تمام سرزمین درونمان را تسلیمش نکردیم تا به تمامه نور را بیابیم. اما با همه قصوراتمان یک چیز را خوب می‌دانیم و به آن ایمان داریم که آن نوای روحبخشی که ما را به کنف حضرت اله نزدیک می‌کند و از جام ولایت سیرابمان می‌سازد تنها همین مکتب و عنایت‌های استاد است. اینجاست که بشارت رحمه للعالمین رسول‌ا...(ص) را روانه راهوار دلمان ساخت و در این حریم است که یافتیم حریم امن، تنها حریم عصمت‌اللهی فاطمه(س) است که اگر همچون فضه خادمه آنچه داشتی را دادی و نیت خدمت در مدرسه آل‌یاسین کردی و از آنچه بودی متواری شدی جان و روحت را به مرج البحرین یلتقیان هدایت می‌کنند. و امروز تنها با همه وجودمان می‌گوییم بهار وجود ما همین است که در این ره لنگان لنگان حرکت می‌کنیم و شاید امروز که بهار طبیعت است و شاخ و برگ‌ها سبز شدند و جوانه زدند بشارتی باشد که ما هم جان و روحمان را غسل دهیم و با یک اراده عقلی که نه اراده حیوانی روی پاهایمان بایستیم و سنگها و کلوخ‌ها را دور کنیم تا شاید لمعان لطافت جان و دل را از اکسیر دم استاد بیابیم و از زانو زدنمان در برابر استادی که بی‌دریغ فیض و اشراق را بر سرمان می‌ریزند اینگونه شرمنده نباشیم. با نهایت سپاس و تشکر از تمامی عنایت‌ها و الطاف بی‌دریغ محقق و فیلسوف متأله حضرت استاد موسوی
یکی از صحابه درسی از تهران
تاریخ : ۰۵ فروردين ۱۳۹۲
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۲
با سلام، متن ارسالی شما خدمت معظم له قرائت گردید. موفق باشید.
پ

سپاس

29
سلام استاد گرامی ما بانوان ایوانکی بسیار ممنونیم که این موهبت نصیبمان گردیده تا بتوانیم باعلوم ناب الهی و گنجینه ای که از تحقیقات و جانفشانیها و زحمات بسیار شما فیلسوف و محقق بزرگ و گرامی بدست آورده اید و با بزرگوارای و سخاوتی که در هیج کس دیگری جز شما بزرگوار ندیدیم توسط صحابه های محترمتان در این کویر دلهای ما چون باران رحمت ارزانی داده اید ممنونیم. از شما و از صحابه های حضرت عالی خانم کمالی که قبول زحمت فرموده و خانمها ویسی و سرکار خانم نعیمی سپاس گذاریم و بدین وسیله از ایشان تشکر می نماییم و همچنین بانوانی که سالهای قبل مدیون زحماتشان هستیم وسرکار خانم رنگین کمان خانم رضی زاده که همیشه دعا گویشانیم زیرا که اولین جرقه برقش اشتیاق و عشق به کلام شما استاد گرامی را ایشان درون ما روشن نمودند. از خانم قاسمی که قبول زحمت نموده اند ممنونیم. باتشکر خانمهای مباحث درسی شما در ایوانکی.
شعیری از ایوانکی
تاریخ : ۱۲ اسفند ۱۳۹۱
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۱۷ اسفند ۱۳۹۱
با سلام، متن ارسالی شما خدمت معظم‌له قرائت شد. موفق باشید.
پ

سپاس

30
بسم الله الرحمن الرحیم. آغاز ولایت آخرین باقی مانده حق در زمین را به رهپویان ولایت وعصمت تبریک می گویم.{این عید واقعا برای من عیداست} استاد هنوز در عظمت این جمله مانده ام: ای انسان رنج ها را از خودت جستجو کن آن را از باریتعالی ندان. باتشکر از درس های فوق العاده شما واقعا در درونم غوغایی به وجود آمده همه چیز برایم تازه شده به همه چیز جور دیگری نگاه می کنم اگر مشکلی در زندگی ام به وجود آید دیگر ازخدا نمی دانم مشکل از خودم هست. نمی دانم باچه زبانی از شما تشکر و قدردانی کنم فقط همین را می گویم خیلی ممنون استاد.
یکی از شاگردان درسی
تاریخ : ۳۰ دى ۱۳۹۱
ج
نام پاسخگو: فیلسوف متاله استاد موسوی
تاریخ پاسخ: ۰۵ بهمن ۱۳۹۱
با سلام متن ارسالی شما خدمت معظم له قرائت شد. موفق باشید.
< 1  2  3  4  [5]  6  7  8  9  10  ... > >> >>|

سوالات خود را بپرسید

سایت اینترنتی فیلسوف متاله استاد سید علی موسوی پاسخگوی پرسشهای فلسفی، حکمی و عرفانی شما می باشد.

توجه: در مورد سوالهای احکام، جهت اطلاع از آخرین استفتائات با دفتر مرجع تقلید خود در تماس باشید.